... مسافرت تابستانی

 

 

 

در خونه رو که بستم دلم هرٌی ریخت پایین.حالا توخونه تنها هستم و آتیلا هم توی مهد کودکه.ولی حتی نمیتونم یک قدم بردارم.به خودم میگم چیه؟مگه همین رو نمیخواستی؟که آتیلارو بذاری مهد؟حالاکه مونده. دیگه چته؟ 

ولی خودم میدونم که ... 

میرم سراغ لباسشویی و دکمه رو فشار میدم.(مامان اجازه میدی من بزنم؟)صدای آتیلا توگوشمه. 

میرم تو اتاق خواب.چشمم میخوره به لیوان آب آتیلا.(مامان آب اَفتَم گلومم«رفت تو گلویم») از اتاق میام بیرون. 

میرم ظرف های نشسته سحر رو بشورم.باز یادم میاد ( مامان بریم پارک چرخ و فَلَنگ « چرخ و فلک » سوارشیم.)  

 

                           بقیه متن در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...