مهد کودک

 

 

 

سلام.اسم مهد کودک شما رو یاد چی میندازه؟ 

یک محیط شاد و بچه گونه ؟ 

یک محیط پر از بازی و نشاط؟ 

یک محیط بدون استرس ؟ 

یا یک محیط جذاب برای همه بچه ها؟ 

یا... 

حدس شما درسته.شاید یک مهد کودک تمامی خصوصیات بالا رو دارا باشه و شاید حتی خیلی محاسن دیگه که من فراموش کردم بهشون اشاره کنم.ولی تا به حال فکرشو کردید که مدیریت چنین مجموعه ای به چه صورته و آیا چنین جایی اصلا مدیریت لازم داره یا نه؟ 

من هم تا زمانیکه با آتیلا به مهد نرفته بودم تصور میکردم که یکجایی که فقط وظیفشون نگهداری از بچه هاست که دیگه مدیریتی نمیخواد.ولی بعد از دو هفته چیزهایی برام معلوم شد که حتی فکرشم نمیکردم.حالا فکر میکنم ،نه نه نه یقین دارم که مدیریت مهدکودک یکی از سخت ترین و پروظیفه ترین کارهای دنیاست. 

ولی خداییش عشق توی این کار حرف اول رو میزنه.چقدر باید عاشق بچه ها باشی؟عاشق بچه ای که از خودت نیست؟عاشق بچه ای که ممکنه 3 ماه تمام فقط گریه کنه و شما با صبوری تمام براش وقت بذاری تا بالاخره جذب مهد بشه؟ 

وقتی مدیر عاشق کارش بود مربی هم عاشق میشه.مربی هم با صبوری تمام بدقلقی های بچه تو تحمل میکنه تا بشه یک بچه مستقل که آدم از دیدنش کیف میکنه. 

الان برای من همون روزه .که وقتی آتیلا از مهد میاد و با خوشحالی وقایع روز رو برام تعریف میکنه قند توی دلم اب میشه و میگم  :

  • زری جون ،مربی مهربون خسته نباشی که اگه پسر من به اینجا رسید با زحمتای شما بود. 
  • نرگس جون،ایران جون و مریم جون.شما مدیرهای خوبی توی مهد شاپرک بودید که یک چنین مربی هایی با شما همکاری میکنن.خسته نباشید. 

اینم چند تا عکس از تولد پرهام خاله پسر عزیز آتیلا توی مهد کودک  

 

 

 

اولش بچه ام آروم بود... 

 

 

   

 

 

تا اینکه صدای موزیک رو شنید  

  

 

  

 

 اونایی که ویبره میزنن همونایی هستن که از شنیدن موزیک به وجد اومدن ...

 

  

 

 

 

... به وجد اومدن ... 

 

 

 

 

 

این آقا خوشگله که معرف حضورتون هست! 

 

 

 

 

  

و در آخر 

پرهام جون تولدت مبارک