آتیلا و رویای رستاک


 

 

 

سلام. 

این آخرین پستیه که توی این خونه مون مینویسم.به یمن و برکت وجود پسرم آتیلا ما هم بالاخره صاحب خونه شدیم و انشاا... پست بعدی رو از خونهء جدیدمون براتون مینویسم. 

دلم میخواد از خاطرات این خونه بنویسم. 

به دنیا اومدن پسرم٬ سختی های روزهای اول بچه داری برای یک مادر بی تجربه٬ پیشرفتهای فیزیکی و ذهنی پسرم که گاهی اوقات مارو شوکه کرده و میکنه و ابراز علاقه در مورد چیزهایی که بعضی از بزرگترها هنوز باهاش بیگانه هستند. 

 آتیلا سه روز پیش به من و باباجون اعلام کرد که : ( دوست دارم دکتر بشم. ) برای من و بابا جون فرقی نمیکنه که بچه - مون چه کاره بشه بلکه مهم اینه که توی کاری موفق باشه.هر کاری حتی موسیقی که الان میخوام در موردش بنویسم. 

حتماً اسم گروه رستاک به گوشتون خورده. عکس العمل آتیلا قبل و بعد از دیدن کلیپ های رستاک دیدنیه و تقلیدی که چه در خوندن و چه در نواختن سازها از این گروه میکنه حیرت آوره.  

  

 

 

آتیلا در حیریت رستاک 

  

 

 

  

 

سعی میکنه مثل آقای سیامک سپهری تار بزنه ولی چون زخمه نداره از خلال دندون استفاده کرده. 

 

 

 

 

  

  

 زدن ساز دیوان در آهنگ گَل گَل توسط آقای فرزاد مرادی 

 

  

 

 

   

داره سعی میکنه مثل آقای کاوه سرویان فلوت بزنه. 

 

  

 

  

کمانچه و آقای محمد مظهری 

  

البته این علاقه به موسیقی و رستاک مختص آتیلای من نیست و ایلیا و پرهام هم به اندازه و یا حتی بیشتر از آتیلا در حیرت آلبوم جدید رستاک هستند. 

در یادداشت بعدی میخوام بعضی از تفاوتها توی فرهنگ های مختلف رو براتون بگم.خیلی جالبه.